به چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـڪـنـنـد .
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
به چـشـمـهـایـت بگــو . . .
سر
نـگـاهـم نـڪـنـنـد .
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حســــــــ بودنت قشنگ تریـــ ـــ ــن حس دنیاست
تو ڪـﮧ باشی ..
هر روز را .. نـــ ــــــ ــــ ـــــه!
هر ثانیه را .. عشــ ♥ــ ــ ♥ـق است !!
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم…!
تو هدفی ، من دنبال توام
تو معبودی ، من عبد توام
تو عشقی ، من عاشق توام
تو نوری ، من شب پره توام
تو بال باش ، من پرنده ام
تو ارباب باش ، من برده ام
تو همراه باش ، من رونده ام
تو ناز باشی ، من نیازم
تو آواز باشی ، من یه سازم
خدایا فقط باش ، که بی تومی بازم
salam asisam
adrese jadidam
آدرس همون قبلی دوباره بذار آدرستو رویا
برایم مشخـــص کن . . .
اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی . . . ؟
می خواهـــم رقصــم را با سازت . . .
هماهنگ کنم . . . !
گــــرگ همان گرک است ؛
شغـــال همان شغال ؛
بین این همه حقیقت تنها
آدم است که آدم نیست . .
گــــرگ همان گرک است ؛
شغـــال همان شغال ؛
بین این همه حقیقت تنها
آدم است که آدم نیست . .
گــــرگ همان گرک است ؛
شغـــال همان شغال ؛
بین این همه حقیقت تنها
آدم است که آدم نیست . .
گــــرگ همان گرک است ؛
شغـــال همان شغال ؛
بین این همه حقیقت تنها
آدم است که آدم نیست . .
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
نیستی گلم.
دلم نتگیده واست
سلام عشقم
درد مــــــــــن "چشمــــــــــانی"بــــــــــود که
به مــــــــــن "اشــــــــــک" هــــــــــدیه داد
و بــــــــــه دیگــــــــــران "چشمک[گل]
درد مــــــــــن "چشمــــــــــانی"بــــــــــود که
به مــــــــــن "اشــــــــــک" هــــــــــدیه داد
و بــــــــــه دیگــــــــــران "چشمک[گل]
درد مــــــــــن "چشمــــــــــانی"بــــــــــود که
به مــــــــــن "اشــــــــــک" هــــــــــدیه داد
و بــــــــــه دیگــــــــــران "چشمک[گل]
درد مــــــــــن "چشمــــــــــانی"بــــــــــود که
به مــــــــــن "اشــــــــــک" هــــــــــدیه داد
و بــــــــــه دیگــــــــــران "چشمک[گل]
salam azizam ba adrese jadidam upam
سلام دوست خوبم آپم و منتظر حضور گرمت
با بدرودی
خانه را ترک می گویی
ای سازنده !
لحظه ی ِ عمر ِ من
به جز فاصله یِ میان این درود و بدرود نیست :
این آن لحظه ی ِ واقعی ست
که لحظه ی ِ دیگر را انتظار می کشد.
نوسانی در لنگر ساعت است
که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کشد .
گامی است پیش از گامی دیگر
که جاده را بیدار می کند .
تداومی است که زمان مرا می سازد
لحظه ای است که عمر ِ مرا سرشار می کند
تنهــــاش که میــــذاریـی میـــــری تو جمــع و کلــــی میگــــی و میخنـــــــدی …
بعدکه از همه ـداشدی از کنــج تاریکــی میاد بیرون مـی ایســه بغــــل دستتـــ …
دستــ گرمشـو میذاره روشونتـــ برمیگــرده در گوشتــــــ میگــــه
خــــــوبـــــی رفیـــــق ؟ بـــــــازم خودمــــــم و خــــــودتـــــ ـ ...
سلام خوبی فدات؟بدو بیا ک آپــــ کردما بالاخره[زبان]
ببینم چیکا میکنی سربلندم کنیا[نیشخند][بوسه]
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
به تو که نمی رسد،
فقط حریف واژه ها می شوم !
گاهی،
هوس می کنم،
تمام کاغذهای سفید روی میز را،
از نام تو پرکنم …
تنگاتنگ هم،
بی هیچ فاصله ای !!
از بس،
که خالــی ام از تو …
از بس،
که تو را کـم دارم …
آخر مگرکاغذ هم،
زندگی می شود ؟!
کاش می شد که کسی می آمد
باور تیره ی ما را می شست
و به ما می فهماند
دل ما منزل تاریکی نیست
اخم بر چهره بس نازیباست
بهترین واقعه همان لبخند است
کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم
که فراموش نگرددکه هنوز انسانیم...!
چه حماقتی!! مرا یاد نمیکند و من باز میخواهمش.. .چه غرور بی غیرتی دارم من!
عید را بهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم

عید قربان بر شما مبارک 
سلامی بکنیم ، نام شما در اندیشه و مهرتان در قلب ماست . . .
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!
منم خوبم
همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..
مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!
سلام روناکـ جون
نمیدونم چرااینجوریه..ولی از6تابیشترنمیشهـ ..
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!
همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..
مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!
همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..
مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!
همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..
مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!
همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..
مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!
چقدر فــرق داشـــتیم مــن و تو !!
همه را کنار زدم تا به تــــــو برسم ..
مرا کنار زدی تا به همـــــــه برسی !!
پرستو ها چرا پرواز کردین جدایی را شما اغاز کردین
جدایی بی وفایی قهر و دوری همه باشند گناه اشنایی
کــافـیـسـت چـشـم بـاز کـنـیـم
و راهـهـای گـشـوده ی بـیـشـمـاری را فـرا روی خـود بـبـیـنـیـم .
خـدا کـه بـاشـد ،
هـر مـعـجـزه ای مـمـکـن مـیـگـردد .
مـثـل قــــربـانــی کــردن فـــرزنـــد ابــراهــیــم
بـه چــشمــهـایـت بـگو ، آنـگـونـه نـگـاهــم نـکنـند!
بــگـو وقـتی بـه تـو خـیره مــیشـوم ..
سـرشــان بـه کـار خـودشـان بـاشــد!
نـه کـه فـکر کـنی خـجالـت مـیکشـم ، نـه!
حـواســم نــیسـت ، عـاشقـت مـیشوم...
بـه چــشمــهـایـت بـگو ، آنـگـونـه نـگـاهــم نـکنـند!
بــگـو وقـتی بـه تـو خـیره مــیشـوم ..
سـرشــان بـه کـار خـودشـان بـاشــد!
نـه کـه فـکر کـنی خـجالـت مـیکشـم ، نـه!
حـواســم نــیسـت ، عـاشقـت مـیشوم...
بـه چــشمــهـایـت بـگو ، آنـگـونـه نـگـاهــم نـکنـند!
بــگـو وقـتی بـه تـو خـیره مــیشـوم ..
سـرشــان بـه کـار خـودشـان بـاشــد!
نـه کـه فـکر کـنی خـجالـت مـیکشـم ، نـه!
حـواســم نــیسـت ، عـاشقـت مـیشوم...