ایـکــاش کـنــآرم بــودی
تــا مـحــکـم در آغــوشـتـ بـگــیـرم
مـثــل هـمـیــشـه
از یــآد ببـرے
تـمـآم دلخـورے هــآیـتـ را
از مــن
بــآ یـکـ
بــوسـه ے عـآشـقــآنـه
مـن در اسـآرتـ دسـتــآن تــو
آرام خــوآبیـده ام !
زنـدآنــی شـدن مـیـآن دستـآنتـ
امـن تـریــن جــآے دنیـآستــ ...
{عاشقــــ آهنگــــ وبممــ }
سلامــ دوستایـــ گلمـ}
منــ تو وبم چتــ آنلاین دارمــ
هرموقعــ که دوستــ داشتیــ
بیاید باهامـ چتــ کنیم
منتظرتونـــ هستمــ خبر بدید}
رو بهـ راهـــــــم
رو بهـ رآهی که رفتــ ه ای
رو بهـ رآهـــی کهـ مآنده امـ
و به بوییدن یک بوته ی بابونه
من به یک آیینه یک بستگی پاک قناعت دارم
من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد
و نمی خندم اگر فلسفه ای ماه را نصف کند
من صدای پر بلدرچین را می شناسم
ماه در خواب بیابان چیست ؟
جا مانده ام در این خراب آباد

دیگر دلم به این اسباب بازی های ساده هم خوش نمیشود
خسته ام و ترسیده
نفس م سخت بالا می آید
دلم یک آغوش امن میخواهد
دلم تو را میخواهد
نمی خواهی مرا ببری پیش خودت؟
جا مانده ام در این خراب آباد

دیگر دلم به این اسباب بازی های ساده هم خوش نمیشود
خسته ام و ترسیده
نفس م سخت بالا می آید
دلم یک آغوش امن میخواهد
دلم تو را میخواهد
نمی خواهی مرا ببری پیش خودت؟
جا مانده ام در این خراب آباد

دیگر دلم به این اسباب بازی های ساده هم خوش نمیشود
خسته ام و ترسیده
نفس م سخت بالا می آید
دلم یک آغوش امن میخواهد
دلم تو را میخواهد
نمی خواهی مرا ببری پیش خودت؟
جا مانده ام در این خراب آباد

دیگر دلم به این اسباب بازی های ساده هم خوش نمیشود
خسته ام و ترسیده
نفس م سخت بالا می آید
دلم یک آغوش امن میخواهد
دلم تو را میخواهد
نمی خواهی مرا ببری پیش خودت؟
خوبی گلــم ؟ مرسی اومدی
سلآآآآآمـ مهربون
مرگ ، مُردن نیست
و مرگ ، تنها نفس نکشیدن نیست
من مردگان بی شماری را دیده ام
که راه می رفتند
حرف می زدند
سیگار می کشیدند
و خیس از باران انتظار و تنهایی را درک می کردند
آدرستو را اشتباه گذاشتی؟؟؟
من بیهوده سوختم...
درست مثل یک سیگار روشن وسط لبهای کسی گه سیگاری نیست!
من بیهوده سوختم...
درست مثل یک سیگار روشن وسط لبهای کسی گه سیگاری نیست!
من بیهوده سوختم...
درست مثل یک سیگار روشن وسط لبهای کسی گه سیگاری نیست!
اوخخخخخخخخخخخخخخخخخ اشتب شد
ببخشید خخخخخخخخخخخخخخخ
میزنم اون دندونهای قشنگت بریزه توحلقتون[نیشخند]
اونشو خودم میدونم واا...[رضایت]
میزنم اون دندونهای قشنگت بریزه توحلقتون[نیشخند]
اونشو خودم میدونم واا...[رضایت]
apet niceeeeeeeeeee asisam
apet niceeeeeeeeeee asisam
apet niceeeeeeeeeee asisam
apet niceeeeeeeeeee asisam
apet niceeeeeeeeeee asisam
apet niceeeeeeeeeee asisam
★★★★★★★★
کوچه ای را بود نامش معرفت ...
★★★★★★
★★★★
★★
★
مردمانش با مرام از هر جهت ...
سیل آمد کوچه را ویرانه کرد ...
مردمش را با جهان بیگانه کرد ...
هرچه در آن کوی بود از معرفت ...
شست و با خود برد سیل بی صفت ...
از تمام کوچه تنها یک نفر ...
خانه اش ماند و خودش جست از خطر ...
رسم و راه نیک هرجا بود و هست ...
از نهاد مردم آن کوچه است ...
چونکه در اندیشه ام اینگونه ای ...
حتم دارم از بچه های آن کوچه ای ...
★
★★
★★★★
★★★★★★
★★★★★★★★
[قلب] ســآعت 11 آپم عــــزیــــزم [قلب]
آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
از آن روز
بـه احـتـرامـت
... چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای ... ❤
آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
از آن روز
بـه احـتـرامـت
... چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای ... ❤
آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
از آن روز
بـه احـتـرامـت
... چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای ... ❤
آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
از آن روز
بـه احـتـرامـت
... چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای ... ❤
آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
از آن روز
بـه احـتـرامـت
... چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای ... ❤
آخرین بـاری کـه از تـه دل
بـرای رفـتـنـت گـــــریـه کــردم
گـفـتـی: تـمـامـش کـن . . .
از آن روز
بـه احـتـرامـت
... چـنـان از تـه دل مـی خـنـدم
کـه گــاهــی فــرامــوشـــم مـــیـشــود
رفـــــتـــــه ای ... ❤
چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنـــــهایی....
چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی....
پیله ات را بگشای تو به انــدازه ی پروانه شدن زیبایی.....
کمـــــی دورتــر بـایست …
لطفـــــــــا ً !!
من دیــوانه تــر از آنــم …
کــه بی هــوا ،
در آغـوشت نگیــرم … !
کمـــــی دورتــر بـایست …
لطفـــــــــا ً !!
من دیــوانه تــر از آنــم …
کــه بی هــوا ،
در آغـوشت نگیــرم … !
کمـــــی دورتــر بـایست …
لطفـــــــــا ً !!
من دیــوانه تــر از آنــم …
کــه بی هــوا ،
در آغـوشت نگیــرم … !
کاش واژه حقیقت آنقدر با زبان ما صمیمی بود ،
که برای بیان کردن “دوستت دارم” نیاز به قسم خوردن نبود . . .
یه وقتایی دیگه حسش نیست ” غصه ” بخوری !
رسما ” غصه ” تو رو می خوره !
★★★★★★★★
★★★★★★
★★★★
★★
★
[گل] کوچه ای را بود نامش معرفت ...
مردمانش با مرام از هر جهت ...
سیل آمد کوچه را ویرانه کرد ...
مردمش را با جهان بیگانه کرد ...
هرچه در آن کوی بود از معرفت ...
شست و با خود برد سیل بی صفت ...
از تمام کوچه تنها یک نفر ...
خانه اش ماند و خودش جست از خطر ...
رسم و راه نیک هرجا بود و هست ...
از نهاد مردم آن کوچه است ...
چونکه در اندیشه ام اینگونه ای ...
حتم دارم از بچه های آن کوچه ای ... [گل]
★
★★
★★★★
★★★★★★
★★★★★★★★
باران
بهانه ای بــــــود...
کـــــه زیر چتـــــر من...
تا انتهای کــــــــــــــــــــــــــوچه بیایی
کاش...
نه کوچـــــــــــــــه انتهایی داشت..
و
نه باران بند می آمـــــد
گوشه ی کافه ای می نشینم بدون هیچ بهانه ای قهقهه می زنم
نه به حضور باران نیازی است
نه به قهوه ، نه به سیگار و نه حتی به نگاه تو
فقط بی دلیل ، به نداشته هایم می خندم...
اگه یه وقت دلمو شکستی فدای سرت ! فقط کفش بپوش که شکسته هاش تو پات نره
هرچه از دست میرود بگذار برود ، چیزی که به التماس آلوده باشد را نمیخواهم ...!
هرچه باشد ،حتی زندگی ...!
فانوس هاى ده مى دانند بیهوده روشن هستند و سگهاى ده باخبرند که بیدارى بى فایده است..
وقتى در روشنى روز، دزدها به مهمانى کدخداى ده مى روند..
بعضیا مرگ مغزی شدن انگار !
هر روز قلبشون رو اهدا میکنن به یکی !
کاش ما آدما هم مثل گربهها با چند لحظه بو کشیدن ،
میفهمیدیم که هر آشغالی ارزش وقت گذاشتن نداره . . .
سلامتی اونایی که هنوز تو شوک رفتن کسی هستن و نمی خوان باور کنن اونی که رفت باید می رفت …
سلامتی اونایی که هنوز تو شوک رفتن کسی هستن و نمی خوان باور کنن اونی که رفت باید می رفت …
سلامتی اونایی که هنوز تو شوک رفتن کسی هستن و نمی خوان باور کنن اونی که رفت باید می رفت …
سلامتی اونایی که هنوز تو شوک رفتن کسی هستن و نمی خوان باور کنن اونی که رفت باید می رفت …
سلامتی اونایی که هنوز تو شوک رفتن کسی هستن و نمی خوان باور کنن اونی که رفت باید می رفت …
به سلامتی اونایی که هم دل دارن و هم معرفت اما کسی رو ندارن!