247 ...


نبآید درگیر آدمآ شُد ! دقیقآ : | 

سردل من هیچوَقت تموم نمیشه / موندن جآیز نیس .. 

خُدآ نگهدآرتون ....

246 : )

دروغ بدِ ! گُفتم / دیدَم که بدِ ! تو دیگه نگووو !

بعضی ـآ هستن که بآید بفهمند برآ من تموم شُدن ... 

که دیگه جآیــ وآسه فکر کردن بهشون ندآرمم

تفریح من این روزآ شُده رنگ کردن سفآل ـآ / اصن عشق میکُنم

دیشَبم مرآسم عمه بود : | بعد یه مآه میخوآستَم پآمُ از خونه بزآرم بیرون

حآضر آماده برآ رفتن بودیم

که بآز جنآب پدر مث همیشه از دهن من در آورد ... 

بیشترین کآری که کردم اون لحظه جلو اشک ـآمُ گرفتم ُ برگشتم تو خونه

اونآم رفتن ب سلآمت !

درک نمیکُنم .. ولی چآره ایـ جُز تحمل نیس

مرده شور سآیت دآنشگآه ببرن ! یه روزآیی بود 

مدرسه مون میگفتن بآید به مدرسه هدیه نقدی بدین وگرنه کارنامه نمیدیم

حآلا دآنشگآمون اینطوریا شُد مث اینکه

میرم نمره بگیرم میگه مجوز آموزش ندآریــ ! تو چی میخوآیــ

دوباره از آمورشگآه تمآس میگیرن ..  من نمیخوآم اونجآ کآر کنم بآ اون آدم پلشت : |

ولی از فردآ اونجآم ...